شعر
دوشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۴۵ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
شعری سروده است کسی پیش گوش من
در جمکران که بوده ام آن زادهوش من
هرگز مپرس درد دلم از کسی که من
دردم به جز تو باز نگویم به جان خویش
با یاد عشق و نام علی جمله کن که من
تنها ترین سرای سرایم به کار خویش
هرگز نگفته بوده ام ای دوست با خودم
باید روم به سوی دگر یا سرای خویش
دادم هواست تا که رسد سوی عالمی
ای داد عالم از من و از دادهای خویش
پا را فرا گذاشتمی از جبین خود
یا از گلیم دوستی ناروای خویش
شاید رسیدنم به تو باشدخیال و بس
اما خیال هم نرسد جز به جای خویش