کشکول

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

کشکول

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

مصطفی رفت و دلم آتش بسیار گرفت / آب غم چشم من از سینه بسیوار گرفت

آتشم زد به همان رفتن بیپایانش / که شده مشتعل این دین من از ایمانش

راه ما هست ره روشن بس احمدیاش / دل ما هست بسی مست دم سرمدیاش

راه ما گم شده در پیچ و خم قافلهها / مصطفی کو که نشانم بدهد حادثه را

دل ما سینهی ما روی پر از آتش ما / شده ز عشّاق فلسطین شهادت‌کَش ما

خادم ار روز جدایی به وصالش نرسید / کاش در روز نهایی برسد چشم امید


  • سیدعلی